سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیا طبیعت مرد چند همسری است ؟

حتما تعجب خواهید کرد اگر بشنوید عقیده رایج روانشناسان و فیلسوفان‏
اجتماعی غرب بر اینست که مرد ، چند همسری آفریده شده ، تک همسری بر
خلاف طبیعت اوست .
ویل دورانت در " لذات فلسفه " صفحه 91 پس از آنکه شرحی درباره‏
آشفتگیهای اخلاقی امروز از نظر امور جنسی میدهد ، میگوید : " بی شک‏
بسیاری از آن ، نتیجه علاقه " اصلاح ناپذیری " است که به تنوع داریم و
طبیعت بیک زن بسنده نمیکند " .
هم او میگوید : " مرد ذاتا طبیعت چند همسری دارد ، و فقط نیرومندترین‏
قیود اخلاقی ، میزان مناسبی از فقر و کار سخت ، و نظارت دائمی زوجه‏
می‏تواند تک همسری را باو تحمیل کند " .
در شماره 112 مجله زن روز تحت عنوان " آیا مرد طبیعتا خیانتکار است‏
؟ " نوشته است : " پروفسور اشمید آلمانی گفته است :
. . . در طول تاریخ ، مرد همیشه خیانتکار بوده و زن دنباله - رو خیانت ، حتی

در قرون وسطی نیز برابر شواهد موجود 90 درصد از جوانان‏
بدفعات رفیقه عوض می‏کردند و 50 درصد از مردان زن دار بهمسرانشان خیانت‏
میورزیدند . رابرت کینزی محقق معروف امریکائی در گزارشش ( که به کینزی‏
راپورت مشهور شده ) نوشته است : مردان و زنان امریکائی در بیوفائی و
خیانت دست سایر ملل دنیا را از پشت بسته‏اند . . کینزی در قسمت دیگر
گزارشش آورده است زن بر خلاف مرد از تنوع جوئی در عشق و لذت بیزار
است . بهمین دلیل بعضی اوقات از رفتار مرد سر در نمی‏آورد . ولی مرد
تنوع جوئی را نوعی ماجراجوئی تلقی می‏کند ، آسان از راه به در میرود و
بنظر او آنچه مهم است لذت جسمی است نه لذت عاطفی و روحی . تظاهر به‏
تماس عاطفی و روحی در مرد فقط تا وقتی است که فرصتی برای درک لذت‏
جسمی پیش نیامده است . روزی پزشک مشهوری بمن گفت : " پولیگام "
بودن مرد ( تنوع دوستی و تعدد خواهی ) و " منوگام " بودن زن ( انحصار
خواهی و یکه‏شناسی ) یک امر بدیهی است ، زیرا در مرد میلیونها سلول "
اسپرم " تولید میشود ، در حالی که زن در دوران آمادگی جز یک تخم از
تخمدان تولید نمیکند . صرفنظر از فرضیه کینزی ، بد نیست از خودمان‏
بپرسیم آیا وفادار بودن برای مرد مشکل است ؟
" هانری دومنترلان " فرانسوی در پاسخ این سؤال نوشته است " وفادار
بودن برای مرد مشکل نیست ، بلکه غیر ممکن است ، یک زن برای یک مرد
آفریده شده است و یک مرد برای زندگی و همه زنها . مرد اگر بتاریکی‏
میپرد و بزنش خیانت می‏کند تقصیر خودش نیست ، تقصیر خلقت و طبیعت‏
است که همه عوامل خیانت را در او بوجود آورده است " .
در شماره 120 همین مجله تحت عنوان " عشق و ازدواج به سبک فرانسوی "
چنین مینویسد : " زن و شوهر فرانسوی مسئله بی وفائی را بین خودشان حل‏
کرده و برای آن قاعده و قانون و حد و حدودی قائل شده‏اند ، اگر مرد از مرز
این قاعده و قانون تجاوز نکند پرش به تاریکیش بی اهمیت است . آیا
اصولا یک مرد بعد از دو سال زندگی زناشوئی میتواند وفادار بماند ؟ بطور
یقین ، نه . زیرا این خلاف طبیعتش است . اما در مورد زنان تا اندازه‏ای‏
تفاوت می‏کند و خوشبختانه آنها به این تفاوت واقفند . در فرانسه اگر
شوهری مرتکب خیانت شود ، زنش احساس نارضائی نمیکند یا عصبانی نمیشود
، زیرا بخودش دلداری میدهد : او فقط جسمش را با خودش نزد دیگری برده‏
نه روح و احساساتش را ، روح و احساساتش مال من است " .
در چند سال پیش نظریه یک پروفسور زیست شناس بنام دکتر " راسل لی‏
" در همین زمینه در روزنامه کیهان منتشر شد و مدتی مورد بحث و گفت و
گوی نویسندگان ایرانی بود . بعقیده دکتر راسل لی ، قناعت مرد بیک زن‏
خیانت بنسل است ، نه از نظر کمیت بلکه از نظر کیفیت ، زیرا بسنده‏
کردن مرد به یک زن ، نسل او را ضعیف میکند . نسل در چند همسری قوی و
نیرومند میگردد .
بعقیده ما این توصیف از طبیعت مرد بهیچوجه صحیح نیست ، الهام بخش‏
این مفکران در این عقیده ، اوضاع خاص محیط اجتماعی آنها بوده نه طبیعت‏
واقعی مرد . البته ما مدعی نیستیم که زن و مرد از لحاظ زیست شناسی و روانشناسی وضع‏
مشابهی دارند ، برعکس معتقدیم زیست شناسی و روانشناسی مرد و زن متفاوت‏
است و خلقت از این تفاوت هدف داشته است و بهمین جهت نباید تساوی‏
حقوق انسانی زن و مرد را بهانه برای تشابه و یکنواختی حقوق آنها قرار داد
. از نظر روحیه تک همسری نیز قطعا زن و مرد روحیه‏های متفاوتی دارند ، زن‏
طبعا تک شوهر است . چند شوهری بر ضد روحیه اوست . نوع تمنیات زن از
شوهر با چند شوهری سازگار نیست . اما مرد طبعا تک همسر نیست . باین‏
معنی که چند زنی بر ضد روحیه او نیست . چند زنی با نوع تمنیاتی که مرد
از وجود زن دارد ناسازگار نیست .
اما ما با آن عقیده که روحیه مرد با تک همسری ناسازگار است مخالفیم .
ما منکر این نظر هستیم که میگوید : علاقه مرد به تنوع " اصلاح ناپذیر "
است . ما با این عقیده مخالفیم که وفاداری برای مرد غیر ممکن است و یک‏
زن برای یک مرد آفریده شده و یک مرد برای همه زنها .
بعقیده ما عوامل خیانت را محیط های اجتماعی در مرد بوجود می‏آورد نه‏
خلقت و طبیعت . مسؤول خیانت مرد خلقت نیست ، محیط اجتماعی است .
عوامل خیانت را محیطی بوجود می‏آورد که از یک طرف زن را تشویق میکند
تمام فنون اغوا و انحراف را برای مرد بیگانه بکار ببرد . هزار و یک‏
نیرنگ برای از راه بیرون رفتن او بسازد ، و از طرف دیگر ، ببهانه اینکه‏
یگانه صورت قانون ازدواج تک همسری است صدها هزار ، بلکه میلیونها زن‏
آماده و نیازمند بازدواج را از حق زناشوئی محروم می‏کند و آنهرا برای اغواء مرد روانه اجتماع میسازد .
در مشرق اسلامی ، پیش از آنکه آداب و رسوم غربی رائج گردد ، نود درصد
مردان تک همسر واقعی بودند ، نه بیش از یک زن شرعی داشتند و نه با
رفیقه و معشوقه سرگرم بودند . زوجیت اختصاصی بمفهوم واقعی کلمه بر
اکثریت قریب باتفاق خانواده‏های اسلامی حکمفرما بود .

منبع  :  نظام  حقوق  زن  در  خانواذه  شهید مطهری





      

خلاصه  عایشه  9ساله  همانند  حضرت  فاطمه  که در 9  سالگی به باوغ کامل  رسیده بود زن  کاملی  بود و  عاشق  پیامبر  زیبا روی  خوش  تیپ بود و به ازدواج  با پیامبر خدا  بر  دیگر  زنان  فخر  می  ورزید

یکی از روزنامه های صبح ایران[1] در مقاله ای تحت عنوان « تاثیر فاصله سنی در ازدواج ) چنین اورده بود : ازدواج پیوند بین دو انسان است که اجزای اصلی آن زن و مرد هستند و هر قدر بین این افراد هماهنگی و تناسب و سنخیت بیشتری باشد،آن پیوند استوارتر، مستحکم تر، پرثمرتر و اذت بخش تر خواهد بود .

علم و تجربه گویای آن است که علت اساسی بیشتر و ناسازگاریهای زندگی زناشویی، ناهمانگی بین زن وشوهر است . بنابرین شناخت اموری که موجب هماهنگی و ناهماهنگی بین زوجین می شود . ضروری است . به هیچ وجه نباید این مسئله را به بعد از ازدواج موکول کرد. پیامبر اسلام (ص) می فرمایند با همسال و همشان خود ازدواج کنید ، ... شاید بتوان گفت اگر تمام زمینه ها بررسی شده باشد و مشکل خاصی دیده نشود می توان فاصله سنی را به دیده اغماض نگریست ، ولی در عین حال بهترین و مناسبترین فاصله سنی 3 تا 4 سال است:سپس به معایب ازدواجهایی که فاصلی سنی زن وشوهر در آنها زیاد است پرداخته و می نویسد .

1- عدم درک مطلوب یکدیگر 2-عدم تناسب در توانایی های جسمی 3- انعطاف پذیری کمتر فرد بزرگتر 4- پیدا شدن سوء ظن که ممکن است زوجین دلیلی بر آن نداشته باشد 5- امر ونهی پیوسته فرد بزرگتر 6- کمرویی با همسر از اینگونه مشکلات است. حال ما به اشکالات این مقاله و امکان صادق بودن آن در مورد پیامبر بر میگردیم .

اشکالهای عدم درک متقابل ، انعطاف پذیری فرد بزرگتر ، پیدا کردن سوء ظن ، امر و نهی پیوسته فرد بزرگتر و کمرویی با همسر در مورد پیامبر اسلام نمی تواند صادق باشد . زیرا همانطور که در کتب تاریخی و قرآن اشاره شده است وی دارای خلق عظیمی بود و در یک جمله کمال اخلاق با وی بود.

ایشان عزت و جلال را به زنان بازگرداند و چنان زنان وی با او راحت بودند که گاهی بعضی اصحاب به برخورد بد بعضی از آنها با پیامبر اعتراض می نمودند در زمان وی زنان پا به پای مردان در فعالیتهای اجتماعی تا آنجا که دین اسلام اجازه می داد شرکت می نمودند و نیز خدا آنها را در جدایی و یا ماندن با پیامبر آزاد گذاشت ولی آنان ماندن با پیامبر با شرایط بسیار ساده را بر جدایی ترجیح دادند.

علامه طباطبایی در همان کتاب[2] آورده است.[3] آخرین کلماتیکه آن حضرت (ص) فرمود سفارشی بود که به مومنان فرموده گفتند : «نماز ، نماز و برده هایتان آنها را بیش از مقدار طاقتشان تکلیف نکنید. خدا را خدا را در زنان آنها در دست شما نیمی از عمر خود را از دست میدهند....» روش آن حضرت (ص) در رعایت حالشان روش مخصوص به خودش بود.

حکم تجویز (تعدد زوجات بیش از چهار) همچون حکم روزه وصال از مختصات آن حضرت بود که برای سایر مردم ممنوع و حرام است.

شهید مطهری می فرماید.[4] رسول اکرم منتهای عدالت را درباره زنهای خود رعایت می کرد و هیچگونه تبعیضی میان آنها قائل نمی شد. عروه بن زیبر خواهر زاده عایشه است . درباره طرز رفتار پیامبرا کرم با زنان خود از خاله خویش عایشه سوالاتی کرده است.

عایشه گفت رسم پیامبر این بود که هیچ یک از ما را بر دیگری ترجیح نمی داد با همه زنان خود سر می زد و احوالپرسی و تفقد میکرد. ولی نوبت هرکس بود نسبت به دیگران به احوالپرسی قناعت می کرد که نوبت او بود اگر احیانا در وقتی که نوبت زنی بود می خواست نزد زن دیگری برود رسما می آمد اجازه می گرفت اگر اجازه داده می شد می رفت و اگر اجازه داده نمی شد نمی رفت من شخصا اینطور بودم هروقت از من اجازه می خواست نمی دادم.

رسول اکرم حتی در بیماری که منجر به فوت ایشان شد که توانایی حرکت نداشت عدالت را در کمال دقت اجرا می کرد . برای اینکه عدالت و نوبت را رعایت کرده باشد هر روز بسترش را از اتاقی به اتاق دیگر منتقل می کرد تا آنکه یک روز همه را جمع کرد و اجازه خواست در یک اتاق بماند و همه اجازه دادند در خانه عایشه بماند. علی ابن ابیطالب در زمانی که دو زن داشت حتی اگر می خواست وضو بگیرد در خانه زنی که نوبتش بود وضو می گرفت .

اما در مورد عدم تناسب در ناتوانائیهای جسمی

کسانی که تاریخ پیامبر (ص) را مشاهده و مطالعه کرده اند همگی خوب می دانند که پیامبر تا آخر عمر در بیشتر جنگهای مهم شرکت داشتند حتی حضرت علی (ع) در نهج البلاغه از ایشان به عنوان پناهگاه درهنگام سختیهای جنگ یاد می کند.

روایت است ایشان در مسابقات شتر سواری همیشه نفر اول بودند . خصوصیتی که خیلی از جوانان ما از آن بی بهره اند و اینکه ایشان حتی در آخرین لحظات عمر خود به حج و آن هم با شرایط آن روز عربستان رفته و اینکه با کهولت سن چه جنگهایی را هدایت و فرماندهی کردند که نمونه آن جنگ تبوک با شرایط بسیار سخت بود





[1] . جام جم- چهار دیواری

[2] سوره احزاب - 28-29

[3] تعدد زوجات و مقام زن در اسلام

[4] نظام حقوق زن در اسلام ، ص 417

 





      

دنیای امروز کاری کرده است که مرد عیاش این قرن نیازی به تشکیل‏
حرمسرا با آنهمه خرج و زحمت ندارد . برای مرد این قرن از برکت تمدن‏
غرب همه جا حرمسراست . مرد این قرن برای خود لازم نمیداند که باندازه‏
هارون الرشید و فضل بن یحیی برمکی پول و قدرت داشته باشد تا باندازه‏
آنها جنس زن را در نوعهای مختلف و رنگهای مختلف مورد بهره‏برداری قرار دهد .
برای مرد این قرن داشتن یک اتومبیل سواری و ماهی دو سه هزار تومان‏
درآمد کافی است تا آنچنان وسیله عیاشی و بهره‏برداری از جنس زن را فراهم‏
کند که هارون‏الرشید هم در خواب ندیده است . هتلها و رستورانها و کافه‏ها
از پیشتر آمادگی خود را بجای حرمسرا برای مرد این قرن اعلام کرده‏اند .
جوانی مانند عادل کوتوالی در این قرن با کمال صراحت ادعا میکند که در
آن واحد بیست و دو معشوقه در شکلها و قیافه‏های مختلف داشته است ، چه‏
از این بهتر برای مرد این قرن . مرد این قرن از برکت تمدن غربی چیزی از
حرمسراداری جز مخارج هنگفت و زحمت و دردسر از دست نداده است .
اگر قهرمان هزار و یکشب سر از خاک بردارد و امکانات وسیع عیش و
عشرت و ارزانی و رایگانی زن امروز را ببیند ، بهیچ وجه حاضر به تشکیل‏
حرمسرا با آنهمه خرج و زحمت نخواهد شد . و از مردم مغرب زمین که او را
از زحمت حرمسراداری معاف کرده‏اند تشکر خواهد کرد و بیدرنگ اعلام خواهد
کرد تعدد زوجات و ازدواج موقت ملغی ، زیرا اینها برای مردان در برابر
زنان تکلیف و مسئولیت ایجاد میکند .
اگر بپرسید برنده این بازی دیروز و امروز معلوم شد ، پس بازنده کیست‏
؟ متأسفانه باید بگویم آنکه هم دیروز و هم امروز بازی را باخته است ، آن‏
موجود خوش‏باور و ساده دلی است که بنام جنس زن معروف است .





      

 اگر عدد زنان نیازمند بر مردان نیازمند فزونی داشته باشد ، منع‏
تعدد زوجات خیانت به بشریت است ، زیرا تنها پامال کردن حقوق زن در
میان نیست . اگر مطلب به پامال شدن حقوق عده‏ای از زنان ختم میشد باز
قابل تحمل بود . بحرانی که از این راه عارض اجتماع میشود از هر بحران‏
دیگر خطرناکتر است . همچنانکه خانواده از هر کانون دیگر مقدس‏تر است .
زیرا آنکه از حق طبیعی خود محروم می‏ماند یک موجود زنده است با همه‏
عکس العملهائی که یک موجود زنده در محرومیت‏ها نشان میدهد . یک انسان‏
است با همه عوارض روانی و عقده‏های روحی در زمینه ناکامیها ، زن است با
همه نیرنگهای زنانه ، دختر حواست با قدرت کامل " آدم فریبی " .
او گندم و جو نیست که زائد بر مصرف را بدریا بریزند یا در انباری‏
برای " روز مبادا " ذخیره کنند . خانه و اتاق نیست که اگر مورد احتیاج‏
نبود قفلی بان بزنند . بلی ، او یک موجود زنده است ، یک انسان است ،
یک زن است . نیروی شگرف خود را ظاهر خواهد کرد و دمار از روزگار
اجتماع برخواهد آورد . او خواهد گفت :






 

سخن درست بگویم نمی‏توانم دید

که می‏خورند حریفان و من نظاره کنم


همین " نمی‏توانم دید " کارها خواهد کرد . خانه‏ها و خانواده‏ها ویران‏


خواهد ساخت ، عقده‏ها و کینه‏ها بوجود خواهد آورد . وای بحال بشر آنگاه که‏


غریزه و عقده دست بدست هم بدهند .


زنان محروم از خانواده نهایت کوشش را برای اغوای مرد که قدمش در هیچ‏


جا این اندازه لرزان و لغزان نیست بکار خواهند برد . و بدیهی است که "


چو گل بسیار شد پیلان بلغزند " و متأسفانه از این " گل " مقدار کمی هم‏


برای لغزیدن این پیل کافی است .


آیا مطلب بهمین جا خاتمه پیدا میکند ؟ خیر . نوبت به زنان خانه‏دار


میرسد . زنانی که شوهران خود را در حال خیانت می‏بینند . آنها هم بفکر


انتقام و خیانت می‏افتند . آنها هم در خیانت دنباله‏رو مرد میشوند .


نتیجه نهائی چه خواهد بود ؟


نتیجه نهائی در گزارشی که به " کینزی راپورت " مشهور شده ضمن یک‏


جمله خلاصه شده است :


" مردان و زنان امریکائی در بیوفائی و خیانت دست سایر ملل دنیا را


از پشت بسته‏اند " .





      

تعدد زوجات در ایران

کریستن سن در کتاب " ایران در زمان ساسانیان " صفحه 346

میگوید : " اصل تعدد زوجات اساس تشکیل خانواده ، ( در ایران زمان‏
ساسانیان ) بشمار میرفت . در عمل ، تعداد زنانیکه مرد میتوانست داشته‏
باشد بنسبت استطاعت او بود . ظاهرا مردمان کم بضاعت بطور کلی بیش از
یک زن نداشتند . رئیس خانواده از حق ریاست دودمان بهره‏مند بود . یکی‏
از زنان سوگلی و صاحب حقوق کامله محسوب شده و او را " زن پادشاییها "
( پادشاه زن ) یا زن ممتاز می‏خواندند . از او پست‏تر زنی بود که عنوان‏
خدمتکاری داشت و او را زن خدمتکار ( زنی چگاریها ) می‏گفتند . حقوق‏
قانونی این دو نوع زوجه مختلف بود . ظاهرا کنیزان زر خرید و زنان اسیر
جزو طبقه چاکر زن بوده‏اند . معلوم نیست که عده زنان ممتاز یکمرد محدود
بوده است یا خیر ، اما در بسی از مباحثات حقوقی از مردی که دو زن ممتاز
دارد سخن بمیان آمده است . هر زنی از این طبقه عنوان بانوی خانه داشته‏
است ، و گویا هر یک از آنها دارای خانه جداگانه بوده‏اند . شوهر مکلف‏
بود که مادام العمر زن ممتاز خود را نان دهد و نگهداری کند . هر پسری تا
سن بلوغ و هر دختری تا سن ازدواج دارای همین حقوق بوده‏اند ، اما زوجه‏هائی‏
که عنوان چاکر زن داشته‏اند فقط اولاد ذکور آنان در خانواده پدری پذیرفته‏
میشده است " .
در تاریخ اجتماعی ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض امویان (
تألیف مرحوم سعید نفیسی ) مینویسد : " شماره زنانی که مردی می‏توانست‏
بگیرد نامحدود بود ، و گاهی در اسناد یونانی دیده شده است که مردی چند
صد زن در خانه داشته است . "
منتسکیو در روح القوانین از آکاتیاس مورخ رومی نقل میگوید : " اصل تعدد زوجات اساس تشکیل خانواده ، ( در ایران زمان‏
ساسانیان ) بشمار میرفت . در عمل ، تعداد زنانیکه مرد میتوانست داشته‏
باشد بنسبت استطاعت او بود . ظاهرا مردمان کم بضاعت بطور کلی بیش از
یک زن نداشتند . رئیس خانواده از حق ریاست دودمان بهره‏مند بود . یکی‏
از زنان سوگلی و صاحب حقوق کامله محسوب شده و او را " زن پادشاییها "
( پادشاه زن ) یا زن ممتاز می‏خواندند . از او پست‏تر زنی بود که عنوان‏
خدمتکاری داشت و او را زن خدمتکار ( زنی چگاریها ) می‏گفتند . حقوق‏
قانونی این دو نوع زوجه مختلف بود . ظاهرا کنیزان زر خرید و زنان اسیر
جزو طبقه چاکر زن بوده‏اند . معلوم نیست که عده زنان ممتاز یکمرد محدود
بوده است یا خیر ، اما در بسی از مباحثات حقوقی از مردی که دو زن ممتاز
دارد سخن بمیان آمده است . هر زنی از این طبقه عنوان بانوی خانه داشته‏
است ، و گویا هر یک از آنها دارای خانه جداگانه بوده‏اند . شوهر مکلف‏
بود که مادام العمر زن ممتاز خود را نان دهد و نگهداری کند . هر پسری تا
سن بلوغ و هر دختری تا سن ازدواج دارای همین حقوق بوده‏اند ، اما زوجه‏هائی‏
که عنوان چاکر زن داشته‏اند فقط اولاد ذکور آنان در خانواده پدری پذیرفته‏
میشده است " .
در تاریخ اجتماعی ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض امویان (
تألیف مرحوم سعید نفیسی ) مینویسد : " شماره زنانی که مردی می‏توانست‏
بگیرد نامحدود بود ، و گاهی در اسناد یونانی دیده شده است که مردی چند
صد زن در خانه داشته است . "
منتسکیو در روح القوانین از آکاتیاس مورخ رومی نقل میکند که : " در زمان ژوستی نین چند نفر از فلاسفه رومی که مورد آزار و
اذیت مسیحیان قرار گرفته و نمی‏خواستند مذهب مسیح را قبول کنند روم را
ترک گفته و بدربار خسرو پرویز پادشاه ایران پناه آوردند و در آنجا چیزی‏
که بیشتر موجب حیرت آنها شد ، این بود که نه تنها تعدد زوجات مرسوم‏
بود ، بلکه مردها با زنهای دیگران آمیزش میکردند " .
ناگفته نماند که فلاسفه رومی به دربار انوشیروان پادشاه ایران پناه‏
آوردند نه خسروپرویز . ذکر خسرو پرویز در کلام منتسکیو اشتباه است .
در میان اعراب ، تعدد زوجات حد و حصری نداشت . محدود کردن اسلام تعدد
زوجات را و حداکثر معین کردن برای آن ، برای آن عده از اعراب که بیش‏
از چهار زن داشتند اشکال بوجود می‏آورد ، افرادی بودند که احیانا ده زن‏
داشتند و مجبور بودند که شش تای آنها را رها کنند .
پس معلوم شد ، اسلام تعدد زوجات را ابتکار و اختراع نکرده ، بلکه‏
برعکس برای آن حدود و قیودی مقرر کرده است ، ولی آنرا بکلی لغو و نسخ‏
هم نکرده است . در فصلهای آینده ببینیم علت پیدایش تعدد زوجات در
میان بشر چیست ؟ آیا علت آن زورگوئی مرد و تحکم او بر زن بوده است ،
یا ضرورتهای خاصی در کار بوده که آنرا ایجاب میکرده است ؟ آن ضرورتها
چیست ؟ آیا از نوع عوامل منطقه‏ای و جغرافیائی است ، یا از نوع دیگر
است ؟ و بالاخره چرا اسلام این رسم را الغا نکرد ؟ حدود و قیودی که اسلام‏
برای تعدد زوجات مقرر کرده چیست ؟





      

چند همسری ، عامل نجات تک همسری

تعجب می‏کنید اگر بگویم تعدد زوجات در مشرق اسلامی مهمترین عامل نجات‏
تک همسری بود . بلی مجاز بودن تعاجتماع ، تعدد زوجات را محکوم می‏کنند ، تکلیف مرد در میان این دو قانون‏
چه میشود ؟
تکلیف مرد در مکتب این آقایان واضح است . مرد باید قانونا تک همسر
باشد و عملا چند همسر ، یک زن شرعی و قانونی بیشتر نداشته باشد ، اما
معشوقه و رفیقه هر چه دلش میخواهد مانعی ندارد . بعقیده این آقایان‏
رفیقه‏گیری و معشوقه بازی حق طبیعی و مسلم و مشروع مرد است ! و بسنده‏
کردن مرد در همه عمر بیک زن نوعی " نامردی " است .

چهره واقعی بحث

گمان میکنم وقت آن رسیده است که خواننده محترم درک کند که مسئله‏ای‏
که از لحاظ چند همسری برای بشر مطرح بوده و هست چیست ؟ مسئله این نیست‏
که آیا تک همسری بهتر است یا چند همسری ؟ در اینکه تک همسری بهتر است‏
تردیدی نیست . تک همسری یعنی اختصاص خانوادگی ، یعنی اینکه جسم و روح‏
هر یک از زوجین از آن یکدیگر باشد . بدیهی است که روح زندگی زناشوئی که‏
وحدت و یگانگی است در زوجیت اختصاصی بهتر و کاملتر پیدا میشود . آن دو
راهی که بشر بر سر آن قرار گرفته این نیست که از میان تک همسری و چند
همسری کدامیک را انتخاب کند . مسئله‏ایکه از این لحاظ برای بشر مطرح‏
است اینستکه بواسطه ضرورتهای اجتماعی ، مخصوصا فزونی نسبی عده زنان‏
نیازمند بازدواج بر مردان نیازمند تک همسری مطلق عملا در خطر افتاده است‏
. تک همسری مطلق که شامل تمام خانواده‏ها بشود افسانه‏ای بیش نیست . یکی‏
از دو راه در پیش است : یا رسمیت یافتن تعدد زوجات و یا رواج معشوقه‏بازی . بعبارت دیگر یا چند
همسر شدن معدودی از مردان متأهل که حتما از ده درصد تجاوز نخواهد کرد و
سر و سامان یافتن و خانه و زندگی پیدا کردن زنان بی شوهر ، و یا باز
گذاشتن راه معشوقه بازی و چون در صورت دوم هر معشوقه‏ای میتواند با چندین‏
مرد ارتباط داشته باشد ، اکثریت قریب باتفاق مردان متأهل عملا چند همسر
خواهند بود .
آری اینست صورت صحیح طرح مسئله چند همسری . اما مبلغان شیوه‏های غربی‏
حاضر نیستند صورت صحیح مسئله را طرح کنند ، حاضر نیستند حقیقت را
آشکارا بگویند . آنها واقعا مدافع مترس بازی و معشوقه‏گیری هستند ، زن‏
شرعی و قانونی را سر بار و مزاحم می‏دانند و یکیش را هم زیاد می‏دانند چه‏
رسد به دو زن و سه زن و چهار زن . لذت را در آزادی از قیود ازدواج‏
میشناسند ، اما در گفته‏های خود برای ساده دلان چنین وانمود میکنند که ما
مدافع تک همسری هستیم ، با لحنی معصومانه میگویند ما طرفدار آنیم که مرد
، تک همسر و با وفا باشد نه چند همسر و بی وفا !

نیرنگ مرد قرن بیستم

مرد قرن بیستم در بسیاری از مسائل مربوط بحقوق خانوادگی توانسته است‏
نعل وارونه بزند و با نامهای قشنگ تساوی و آزادی ، زن را اغفال کرده از
تعهدات خود نسبت به او بکاهد و بر کامگیری‏های بیحساب خود بیفزاید .
اما در کمتر مسئله‏ای باندازه تعدد زوجات از این جهت موفقیت داشته است‏
. راستی من گاهی در آثار بعضی از نویسندگان ایرانی چیزهائی می‏بینم که‏
دچار تردید میشوم . نمیدانم ساده دلی است یا اغفال ؟
یکی از این نویسندگان نظر خود را درباره تعدد زوجات این چنین نوشته‏
است :
" در حال حاضر در ممالک پیشرفته ، روابط زوجین متکی بر تکالیف حقوقی‏
متقابل است و بنابراین شناخت تعدد زوجات بهر شکل و عنوان ( دائم یا
منقطع ) از جانب زن همان اندازه دشوار است که از مرد بخواهند وجود
رقبای خود را در عرصه زناشوئی تحمل کند " .
من نمی‏دانم اینگونه اشخاص تصور واقعی‏شان از این مسأله همین است یا
نعل وارونه میزنند ؟ ! آیا اینها واقعا نمی‏دانند که تعدد زوجات ناشی از
یک مشکل اجتماعی است که بر دوش تمام مردان و زنان متأهل سنگینی میکند
و راه حل بهتری از تعدد زوجات تا کنون برای این مشکل پیدا نشده است ؟
آیا اینها نمی‏دانند که چشمها را رویهم گذاشتن و شعار دادن و فریاد زنده‏
باد تک همسری ، و مرگ بر چند همسری دردی دوا نمی‏کند ؟
آیا اینها نمی‏دانند که تعدد زوجات جزو حقوق زن است نه حقوق مرد و
ربطی بحقوق متقابل زن و مرد ندارد ؟
مضحک اینست که میگویند : " تعدد زوجات از جانب زن همان اندازه‏
دشوار است که از مرد بخواهند وجود رقبای خود را در عرصه زناشوئی تحمل‏
کند " . گذشته از اینکه مقایسه غلطی است ، شاید نمی‏دانند که دنیای‏
امروز که این آقایان هر پدیده‏ای را باین نام جذب می‏کنند و هیچ تردیدی را
در صحت رویدادهای آن روا نمی‏دارند ، مرتبا از مرد می‏خواهند که عشق زن خویش را
محترم بشمارد و وجود رقبای خود را در عرصه زناشوئی تحمل کند . دنیای‏
امروز ، این " نابردباری‏ها " را بنام حسادت ، تعصب ، فناتیسم و غیره‏
محکوم میکند . ای کاش جوانان ما لااقل از عمق جریاناتیکه از این لحاظ در
مغرب میگذرد اندکی آگاهی داشتند .
روشن شد که تعدد زوجات ناشی از یک مشکل اجتماعی است نه طبیعت ذاتی‏
مرد ، بدیهی است که اگر در اجتماعی مشکله فزونی نسبی عدد زنان نیازمند
بر مردان نیازمند وجود نداشته باشد ، تعدد زوجات از میان خواهد رفت و
یا بسیار کم خواهد شد . و اگر بخواهیم در چنین شرایطی ( فرضا چنین شرایطی‏
وجود پیدا کند ) تعدد زوجات نه کافی است و نه صحیح . برای این منظور
چند چیز دیگر لازم است . اولا عدالت اجتماعی و کار و درآمد کافی برای هر
مرد نیازمند بازدواج تا بتواند به تشکیل کانون خانوادگی اقدام نماید دوم‏
آزادی اراده و اختیار همسر برای زن که از طرف پدر یا برادر یا شخص دیگر
اجبارا بعقد یک مرد زن دار پولدار در آورده نشود . بدیهی است که اگر زن‏
آزاد و مختار باشد و امکان همسری با یک مرد مجرد برایش فراهم باشد هرگز
زن مرد زن دار نخواهد شد و سر " هوو " نخواهد رفت . این اولیاء زن‏
هستند که بطمع پول ، دختر یا خواهر خود را بمردان زن‏دار پولدار میفروشند
.
سوم اینکه عوامل تحریک و تهییج و اغوا و خانه خراب کن اینقدر زیاد
نباشد . عوامل اغوا ، زنان شوهردار را از خانه شوهر بخانه بیگانه میکشد ، چه رسد به زنان بی شوهر . اجتماع اگر سر اصلاح دارد
و طرفدار نجات تک همسری واقعی است ، باید در راه برقراری این سه عامل‏
بکوشد ، والا منع قانونی تعدد زوجات جز اینکه راه فحشا را باز کند اثر
دیگری ندارد .

منبع  :   نظام  خانواده   شهید  مطهری





      

در آغاز بیان دو نکته ضروری است.


اوّل: نگاهی کوتاه به فرهنگ ازدواج در جزیره العرب در زمان پیامبر(ص):


1ـ عرب های جاهلی نسبت به دختر،‌ بلکه جنس زن بی علاقه بودند، چون در محیطی که دائم مردم با هم به جنگ و خونریزی مشغول بودند و هر کس هر قدر که می توانست، به دیگران ظلم روا می داشت، خوف داشتند که در جنگ،‌ دختران اسیر شوند و باعث ننگ آن طایفه گردند، نیز به جهت وضع بد اقتصادی و این که دختران به فحشا رو آورند و ... به دختر علاقه ای نداشتند، بلکه دختر داری را ضد ارزش می شمردند و بعضاً به زنده به گور کردن دختران رو می آوردند.

2ـ چون جنگ و خونریزی در آن محیط امری متداول بود، و عرب جاهلی با اندک بهانه ای یک دیگر را می کشتند، حاصل به هم خوردن تعادل جمعیتی بود و نسبت زنان به مردان افزایش چشمگیری پیدا می‌کرد (چون مردان به جنگ اقدام می کردند، نه زنان و کشته‌ها از مردان بود) که گزینة «چند زن داشتن» را برای رهایی از مشکل عدم تعادل جمعیتی پذیرفتند. این مشکل در اکثر نقاط از جمله در ایران هم وجود داشت، لیکن در عربستان بیشتر بود.

3ـ در آن وضع ناگوار اقتصادی، زن گرفتن از یک خانواده و قبیله نوعی کمک به آنان محسوب می شد، به همین جهت مشرکان قریش به دامادهای پیامبر(ص) فشار وارد می کردند که دختران پیامبر(ص) را طلاق دهند تا بر مشکلات پیامبر افزوده شود.

4ـ در محیطی که نا امنی و جنگ و خونریزی آسایش را از همگان ربوده بود، ازدواج از مهم ترین عامل بازدارندة از جنگ به شمار می آمد.

5ـ در آن وضع زن بیوه اگر شوهر نمی کرد، خوشایند نبود، بلکه زشت شمرده می‌شد. به مجرد آن که شوهر می مرد، یا از وی طلاق می گرفت و عدّه وفات یا طلاق سپری می شد، شوهری دیگر گزینش می شد، مانند «اسماء بنت عمیس» که اوّل همسر جعفر بن ابی طالب شد، بعد از شهادتش به عقد ابوبکر در آمد و بعد از درگذشت ابوبکر همسر امام علی(ع) شد. این شیوه در آن فرهنگ متداول بود.





      

فرض کنید می‏خواهیم درباره " سربازی اجباری " نظر
بدهیم . اگر تنها از زاویه منافع و تمایلات خانواده‏ای که سرباز به آنها
تعلق دارد بنگریم شک ندارد که قانون سرباز وظیفه قانون خوبی نیست ، چه‏
از این بهتر که قانونی بنام قانون سربازی وظیفه وجود نداشته باشد و عزیز
دل خانواده از کنارشان دور نرود و احیانا بمیدان جنگ و خاک و خون کشیده‏
نشود ؟ اما بررسی این مسئله به این نحو صحیح نیست . بررسی صحیح آن به این نحو
است که ضمن توجه بجدا شدن فرزندی از خانواده‏ای و احتمالا داغدار شدن آن‏
خانواده ، عواقب وخیم سرباز مدافع نداشتن را برای کشور در نظر بگیریم .
آنوقت است که کاملا معقول و منطقی بنظر میرسد که گروهی از فرزندان وطن‏
بنام " سرباز " آماده دفاع و جانبازی برای کشور باشند و خانواده‏های‏
آنها رنجهای ناشی از سربازی را تحمل کنند .
ما در مقالات گذشته بضرورت‏های شخصی و اجتماعی که احیانا مجوز تعدد
زوجات می‏شود اشاره کردیم . اکنون می‏خواهیم معایب و مفاسد ناشی از تعدد
زوجات را بررسی کنیم تا زمینه برای یک محاسبه کلی فراهم گردد و ضمنا
روشن شود که ما بیک سلسله معایب برای تعدد زوجات اعتراف داریم ، هر
چند بعضی از ایرادات و اشکالات را وارد نمی‏دانیم ، چنانکه عنقریب روشن‏
خواهد شد . معایبی که می‏شود برای تعدد زوجات ذکر کرد زیاد است و ما از
جنبه‏های مختلف وارد بحث می‏شویم . اینک بیان آن اشکالات و معایب :


 


 


 


 


 

از نظر روحی


 

روابط زناشوئی منحصر به امور مادی و جسمانی ، یعنی تماسهای بدنی و
حمایتهای مالی نیست . اگر منحصر باین امور بود تعدد زوجات قابل توجیه‏
بود ، زیرا امور مادی و جسمانی را میتوان میان افراد متعدد قسمت کرد و
بهر کدام سهمی داد .
در روابط زناشوئی آنچه عمده و اساس است ، امور روحی و معنوی است ،
عشق و عاطفه و احساسات است ، کانون ازدواج و نقطه پیوند دو طرف


 

بیکدیگر دل است ، عشق و احساسات مانند هر امر
روحی دیگر قابل تجزیه و تقسیم نیست ، نمی‏توان آنها را میان افراد متعدد
سرشکن و جیره‏بندی ک رد . مگر ممکن است دل را دو نیم کرد یا در دو جا به‏
گرو گذاشت ؟ مگر میشود قلب را به دو نفر تسلیم کرد ؟ عشق و پرستش یکه‏
شناس است ، شریک و رقیب نمی‏پذیرد . جو و گندم نیست که بشود پیمانه‏
کرد و بهر نفر سهمی داد . بعلاوه احساسات قابل کنترل نیست ، آدمی در
اختیار دل است ، نه دل در اختیار آدمی . پس آن چیزی که روح ازدواج است‏
و جنبه انسانی آنست و روابط دو انسان را از روابط دو حیوان که صرفا
شهوانی و غریزی است متمایز می‏کند نه قابل قسمت است و نه قابل کنترل .
پس تعدد زوجات محکوم است .
بعقیده ما ، در این بیان قدری اغراق وجود دارد ، زیرا راست است که‏
روح ازدواج ، عاطفه و احساسات است ، هم راست است که احساسات قلبی‏
تحت اختیار آدمی نیست ، اما اینکه گفته میشود احساسات قابل تقسیم‏
نیست ، یک تخیل شاعرانه ، بلکه یک مغالطه است ، زیرا سخن در این‏
نیست که احساسات بخصوصی را مانند یک قطعه جسم دو قسمت کنند و بهر
کدام سهمی بدهند ، تا گفته شود که امور روحی قابل تقسیم نیست . سخن در
ظرفیت روحی بشر است ، مسلما ظرفیت روحی آدمی آنقدر محدود نیست که‏
نتواند دو علاقه را در خود جای دهد . پدری صاحب ده فرزند میشود و هر ده‏
نفر را تا حد پرستش دوست می‏دارد ، برای همه آنها فداکاری می‏کند .
بلی ، یک چیز مسلم است و آن اینکه عشق و احساسات هرگز در صورت تعدد
آنقدر اوج نمیگیرد که در وحدت میگیرد . اوج اعلای عشق و احساسات با تعدد سازگار نیست ، همچنانکه با عقل و منطق نیز
سازگار نیست .
" راسل " در زناشوئی و اخلاق میگوید : " بسیاری از مردم امروز عشق را
یک مبادله منصفانه احساسات میدانند و همین دلیل به تنهائی صرف نظر از
دلائل دیگر برای محکوم کردن تعدد زوجات کافی است " .
من نمی‏دانم چرا اگر بناست مبادله احساسات منصفانه باشد باید انحصاری‏
باشد ؟ مگر پدر که فرزندان متعدد خود را دوست میدارد و متقابلا آنها پدر
را دوست می‏دارند مبادله احساسات آنها بطور منصفانه نیست ؟ اتفاقا با
اینکه فرزندان متعدند علاقه پدر به هر یک از فرزندان بر علاقه هر یک از
فرزندان نسبت بپدر میچربد .
عجیب اینست که این سخن را کسی می‏گوید که دائما به شوهران توصیه می‏کند
که عشق زن خود را به بیگانه محترم بشمارند و مانع روابط عاشقانه آنها
نشوند . متقابلا چنین توصیه‏هائی بزنان میکند . آیا بعقیده راسل باز هم‏
مبادله احساسات زن و شوهر منصفانه است ؟


 


 


 

از نظر تربیتی


 


 


 


 


 

هووگری ضرب المثل ناسازگاری است . برای زن دشمنی بالاتر از " هوو "
وجود ندارد . چند همسری زنان را بقیام و اقدام علیه یکدیگر و احیانا شوهر
وا می‏دارد و محیط زناشوئی را که باید محیط صفا و صمیمیت باشد بمیدان‏
جنگ و جدال و کانون کینه و انتقام تبدیل می‏کند . دشمنی و رقابت و
عداوت میان مادران ، بفرزندان آنها نیز سرایت می‏کند ، دو دستگیها و چند دستگیها
بوجود می‏آید ، محیط خانوادگی که اولین مدرسه و پرورشگاه روحی کودکان است‏
و باید الهام بخش نیکی و مهربانی باشد درس آموز نفاق و نامردی میگردد .
در اینکه تعدد زوجات زمینه همه این آثار ناگوار تربیتی است شکی نیست‏
. اما یک نکته را نباید فراموش کرد و آن اینکه باید دید چقدر از این‏
آثار ناشی از طبیعت تعدد زوجات است ، و چه قدر از آنها ناشی از ژستی‏
است که مرد و زن دوم میگیرند . بعقیده ما همه این ناراحتیها معلول‏
طبیعت تعدد زوجات نیست ، بیشتر معلول طرز اجراء آن است .
مردی و زنی با هم زندگی میکنند و زندگی آنها جریان عادی خود را طی‏
می‏کند . در این بین آن مرد در یک برخورد فریفته زنی میگردد و فورا هوس‏
چند همسری بسرش میزند . پس از یک قول و قرار محرمانه ، ناگهان زن دوم‏
مثل اجل معلق پابخانه و لانه زن اول می‏گذارد و شوهر و زندگی او را تصاحب‏
می‏کند و در حقیقت بزندگی او شبیخون می‏زند . واضح است که عکس العمل‏
روحی زن اول جز کینه و انتقام چیز دیگر نیست . برای زن هیچ چیزی ناراحت‏
کننده‏تر از این نیست که مورد تحقیر شوهر قرار بگیرد ، بزرگترین شکست‏
برای یک زن اینستکه احساس کند نتوانسته قلب شوهر خود را نگهداری کند ،
و ببیند که دیگری او را تصاحب کرده است . وقتی که مرد ژست خودسری و
هوسرانی میگیرد و زن دوم ژست شبیخون زنی ، انتظار تحمل و بردباری از زن‏
اول انتظار بی جائی است .
اما اگر زن اول بداند که شوهرش " مجوز " دارد ، از او سیر نشده است و رو آوردن


 

بچند همسری بمعنی پشت کردن به او نیست ، و
مرد ژست استبداد و خودسری و هوسرانی را از خود دور کند و بر احترامات و
عواطف خود نسبت بزن اول بیفزاید ، و همچنین اگر زن دوم توجه داشته باشد
که زن اول حقوقی دارد و حقوق او محترم است و تجاوز به آنها جایز نیست ،
خصوصا اگر همه توجه داشته باشند که در راه حل یک مشکل اجتماعی قدم‏
برمیدارند ، مسلما از ناراحتیهای داخلی کاسته میشود .
قانون تعدد زوجات یک راه حل مترقیانه ناشی از یک دید اجتماعی وسیعی‏
است . حتما اجرا کنندگان آن نیز باید در سطح عالیتری فکر کنند و از یک‏
تربیت عالی اسلامی برخوردار باشند .
تجربه نشان داده است که در مواردی که مرد ژست خودسری و هوسرانی‏
نداشته و زن احساس کرده که شوهرش نیازمند بزن دوم است ، خود داوطلب‏
شده و زن دوم را بخانه شوهرش آورده است و هیچیک از ناراحتیهای مزبور
وجود نداشته است . اکثر ناراحتیها ناشی از طرز رفتار وحشیانه‏ای است که‏
مردان در اجراء این قانون بکار میبرند .


 

از نظر اخلاقی


 

میگویند - اجازه تعدد زوجات اجازه " شره " و شهوت است . بمرد
اجازه میدهد هواپرستی کند . اخلاق ایجاب می‏کند که انسان شهوات خود را به‏
حداقل ممکن تقلیل دهد . زیرا مقتضای طبیعت آدمی این است که هر اندازه‏
جلو شهوت را باز گذارد رغبت و تمایلش فزونی میگیرد و آتش شهوتش‏
مشتعلتر میگردد . منتسکیو در روح القوانین صفحه 434 درباره تعدد زوجات میگوید : "
پادشاه مراکش در حرمسرای خود از تمام نژادها اعم از سفید و زرد و
سیاهپوست زن دارد . اما اگر این شخص دو برابر زنهای کنونی خود نیز زن‏
داشته باشد باز هم خواهان زن تازه خواهد بود . زیرا شهوترانی مثل خست و
لئامت است و هر چه شدت کرد زیادتر میشود ، چنانکه تحصیل سیم و زر زیاد
باعث ازدیاد حرص و آز میگردد . تعدد زوجات رسم عشقبازی مستهجن و
مخالف طبیعت ( همجنس بازی ) را نیز می‏آموزد و رائج میکند . زیرا در
عرصه شهوترانی هر عملی که از حدود معین خارج گردید ، باعث اعمال بی‏
قاعده میگردد . در اسلامبول وقتی که شورشی در گرفت ، در حرمسرای یک‏
حکمران ، حتی یک زن وجود نداشت ، چه آن حکمران با عشقبازیهای مخالف‏
طبیعت روزگار خود را میگذرانید " .
این ایراد را از دو نظر باید مورد بررسی قرار داد . یکی از این نظر که‏
میگویند اخلاق پاک با اعمال شهوت منافات دارد و برای پاکی نفوس باید
شهوترا بحداقل ممکن تقلیل داد . دیگر از نظر آن اصل روانی که میگوید
مقتضای طبیعت آدمی اینست که هر چه بیشتر با آن موافقت شود بیشتر طغیان‏
می‏کند و هر چه بیشتر با آن مخالفت شود آرام میگیرد .
اما از نظر اول باید بگوئیم متأسفانه این یک تلقین غلطی است که اخلاق‏
مسیحی که بر پایه ریاضت است و از اخلاق هندی و بودائی و کلبی متأثر است‏
، القاء کرده است . اخلاق اسلامی بر این پایه نیست . از نظر اسلام چنین‏
نیست که هر چه از شهوات تقلیل شود با اخلاق سازگارتر است ( و اگر به حد صفر برسد صد درصد اخلاقی‏
است ) . از نظر اسلام ، اخلاق با افراط در شهوترانی ناسازگار است .
برای اینکه بدانیم تعدد زوجات یک عمل افراطی است یا نه ، باید
ببینیم آیا مرد بالطبع تک همسری است یا نه ؟شاید امروز یک نفر هم پیدا نشود که طبیعت مرد را محدود به تک همسری‏
بداند و چند همسری را یک عمل انحرافی و افراطی بشناسد . بر عکس عقیده‏
بسیاری اینست که طبیعت مرد چند همسری است و تک همسری چیزی است نظیر
تجرد که بر خلاف طبیعت مرد است .
اگر چه ما با آن نظر که طبیعت مرد چند همسری است مخالفیم ، اما با
این نظر هم موافق نیستیم که طبیعت مرد تک همسری است و چند همسری بر ضد
طبیعت مرد است و نوعی انحراف و مخالف طبیعت است ، نظیر همجنس بازی‏
.
کسانی مانند " منتسکیو " که تعدد زوجات را مساوی با شهوت پرستی‏
میدانند نظرشان به حرمسرا بازی است . خیال کرده‏اند که اسلام با قانون‏
تعدد زوجات خواسته است جواز حرمسرا برای خلفای عباسی و عثمانی و امثال‏
آنها صادر کند . اسلام بیش از همه با آن کارها مخالف است . حدود و
قیودی که اسلام برای تعدد زوجات قائل است ، آزادی مرد هوسران را بکلی از
او سلب میکند .
اما از نظر دوم - این عقیده که میگوید " طبیعت آدمی هر اندازه ارضا
شود بیشتر طغیان میکند و هر اندازه مخالفت شود بهتر آرام میگیرد " درست نقطه مقابل عقیده‏ای است که امروز در میان‏
پیروان " ف روید " پیدا شده و مرتبا بنفع آن تبلیغ میشود .
فرویدیست‏ها میگویند : " طبیعت بر اثر ارضاء و اقناع آرام میگیرد و
در اثر امساک فزونی میگیرد و طغیان میکند " . لهذا این عده صددرصد
طرفدار آزادی و شکستن آداب و سنن ، خصوصا در مسائل جنسی میباشند . ای‏
کاش " منتسکیو " زنده میبود و میدید که امروز چگونه فرضیه او مورد
تمسخر فرویدیست‏ها قرار گرفته است .
از نظر اخلاق اسلامی هر دو عقیده خطاست . طبیعت ، حقوق و حدودی دارد و
آن حقوق و حدود را باید شناخت . طبیعت ، در اثر دو چیز طغیان میکند و
آرامش را بهم میزند . یکی در اثر محرومیت ، و دیگر در اثر آزادی کامل‏
دادن و برداشتن همه قیود و حدود از مقابل او .
بهرحال نه تعدد زوجات ضد اخلاق و بهم زننده آرامش روحی و مخالف پاکی‏
نفوس است ، آنچنانکه امثال " منتسکیو " میگویند ، و نه قناعت ورزیدن‏
به زن یا زنان مشروع خود ضد اخلاق است آنچنانکه فرویدیستها عملا تبلیغ‏
میکنند .


 

از نظر حقوقی


 

مرد و زن دیگری صورت میگیرد در حقیقت معامله " فضولی " است . زیرا
کالای مورد معامله ، یعنی منافع زناشوئی مرد قبلا بزن اول فروخته شده و جزء
ما یملک او محسوب میشود . پس آنکس که در درجه اول باید نظرش رعایت‏
شود و اجازه او تحصیل گردد زن اول است . پس اگر بناست اجازه تعدد
زوجات داده شود باید موکول به اجازه و اذن زن اول باشد و در حقیقت این‏
زن اول است که حق دارد درباره شوهر خود تصمیم بگیرد که زن دیگر اختیار
بکند یا نکند .
بنابراین زن دوم و سوم و چهارم گرفتن درست مثل اینست که شخصی یک بار
مال خود را بشخص دیگر بفروشد و همان مال فروخته شده را برای نوبت دوم و
سوم و چهارم بافراد دیگر بفروشد . صحت چنین معامله‏ای بستگی دارد برضایت‏
مالک اول و دوم و سوم و اگر عملا شخص فروشنده ، مال مورد نظر را در
اختیار افراد بعدی قرار دهد قطعا مستحق مجازات است .
این ایراد مبتنی بر اینست که طبیعت حقوقی ازدواج را مبادله منافع‏
بدانیم و هر یک از زوجین را مالک منافع زناشوئی طرف دیگر فرض کنیم .
من فعلا راجع به این مطلب که البته قابل خدشه و ایراد است بحثی نمیکنم .
فرض میکنیم طبیعت حقوقی ازدواج همین باشد . این ایراد وقتی وارد است‏
که تعدد زوجات از جانب مرد فقط جنبه تفنن و تنوع داشته باشد . بدیهی‏
است که اگر طبیعت حقوقی ازدواج مبادله منافع زناشوئی باشد و زن از هر
لحاظ قادر باشد که منافع زناشوئی مرد را تأمین کند مرد هیچگونه مجوزی‏
برای تعدد زوجات نخواهد داشت . اما اگر جنبه تفنن و تنوع نداشته باشد ،
بلکه مرد یکی از مجوزهائی که در مقالات پیشاشاره کردیم داشته باشد این ایراد مورد ندارد . مثلا اگر زن عقیم باشد ،
یا بسن یائسگی رسیده باشد و مرد نیازمند بفرزند باشد ، یا زن مریض و غیر
قابل استمتاع باشد ، در اینگونه موارد حق زن مانع تعدد زوجات نخواهد بود
.
تازه این در صورتی است که مجوز تعدد زوجات ، امر شخصی مربوط به مرد
باشد . اما اگر پای یک علت اجتماعی در کار باشد و تعدد زوجات بواسطه‏
فزونی عدد زنان بر مردان و یا بواسطه احتیاج اجتماع به کثرت نفوس تجویز
شود این ایراد صورت دیگری پیدا می‏کند . در اینگونه موارد تعدد زوجات‏
یک نوع تکلیف و واجب کفائی است ، وظیفه‏ای است که برای نجات اجتماع‏
از فساد و فحشا و یا برای خدمت به تکثیر نفوس اجتماع باید انجام شود .
بدیهی است آنجا که پای تکلیف و وظیفه اجتماعی بمیان می‏آید رضایت و
اجازه و اذن مفهوم ندارد . اگر فرض کنیم اجتماع واقعا مبتلا بفزونی زن بر
مرد است یا نیازمند بتکثیر نفوس است ، یک وظیفه ، یک واجب کفائی‏
متوجه همه مردان و زنان متأهل میشود ، پای یک فداکاری و از خود گذشتگی‏
بخاطر اجتماع برای زنان متأهل بمیان می‏آید . درست مثل وظیفه سربازی است‏
که متوجه خانواده‏ها میشود و باید بخاطر اجتماع از عزیزشان دل بکنند و او
را روانه میدان کارزار کنند . در اینگونه موارد ، غلط است که موکول به‏
رضایت و اجازه شخص یا اشخاص ذی نفع بشود .
کسانیکه مدعی هستند حق و عدالت ایجاب می‏کند که تعدد زوجات با اجازه‏
همسر پیشین باشد فقط از زاویه تفنن و تنوع طلبی مرد مطلب را نگریسته‏اند
و ضرورتهای فردی و اجتماعی را از یاد برده‏اند . اساسا اگر ضرورت فردی یا
اجتماعی در کار نباشد در اینجا همینقدر میگوئیم اگر مبنای فلسفه اسلام در تعدد زوجات وارث و
شهادت تحقیر و بی اعتنائی بحقوق زن بود و اسلام میان زن و مرد از لحاظ انسانیت و حقوق ناشی از انسانیت تفاوت قائل بود
همه جا یک جور نظر میداد ، زیرا این فلسفه همه جا یک جور حکم می‏کند .
یک جا نمی‏گفت یک زن نصف یک مرد ارث ببرد و در جای دیگر نمیگفت یک‏
زن با یک مرد برابر ارث ببرد ، و در جای دیگر نمیگفت یک مرد تا چهار
زن بگیرد و همچنین در باب شهادت در هر موردی بنحوی حکم نمیکرد . از
اینها بخوبی میتوان فهمید که اسلام فلسفه‏های دیگری در نظر گرفته است . ما
در یکی از مقالات گذشته راجع به ارث توضیح دادیم و در مقاله دیگری گفتیم‏
مسئله تساوی زن و مرد در انسانیت و حقوق ناشی از انسانیت از نظر اسلام‏
جزء الفباء حقوق بشری است . از نظر اسلام در حقوق زن و مرد مسائلی بالاتر
از تساوی وجود دارد که لازم است آنها دقیقا منظور گردد و اجرا شود .


 






      
نقش اسلام در چند همسری
اسلام نه چند همسری را اختراع کرد ، زیرا قرنها پیش از اسلام در جهان‏
وجود داشت ، و نه آنرا نسخ کرد ، زیرا از نظر اسلام برای اجتماع مشکلاتی‏
پیش می‏آید که راه چاره آنها منحصرا بتعدد زوجات است .
ولی اسلام رسم تعدد زوجات را اصلاح کرد .
محدودیت
اول اصلاحی که بعمل آورد این بود که آن را محدود کرد ، قبل از اسلام تعدد
زوجات نامحدود بود ، یک نفر به تنهائی میتوانست صدها زن داشته باشد و
از آنها حرمسرائی بوجود آورد ، ولی اسلام حداکثر برای آن معین کرد ،
بیکنفر اجازه نداد بیش از چهار زن داشته باشد . در حکایات و روایات‏
نام افرادی در صدر اسلام دیده میشود که در حالیکه اسلام آوردند بیش از
چهار زن داشتند و اسلام آنها را مجبور کرد مقدار زائد را رها کنند . از آن جمله نام مردی بنام غیلان بن اسلمه برده میشود که ده زن داشت و
پیغمبر اکرم او را مجبور کرد که شش تای آنها را رها کند و همچنین مردی‏
بنام نوفل بن معاویه پنج زن داشت . پس از آنکه اسلام اختیار کرد رسول‏
اکرم امر کرد که یکی از آنها را حتما رها کند .
در روایات شیعه وارد شده که یکنفر ایرانی مجوسی در زمان امام صادق‏
اسلام اختیار کرد در حالیکه هفت زن داشت ، از امام صادق سؤال شد تکلیف‏
این مرد که اکنون مسلمان شده با هفت زن چیست ؟
امام فرمود حتما باید سه تای از آنها را رها کند .
عدالت
اصلاح دیگری که اسلام بعمل آورد این بود که عدالت را شرط کرد و اجازه‏
نداد بهیچوجه تبعیضی میان زنان یا میان فرزندان آنها صورت بگیرد . قرآن‏
کریم در کمال صراحت فرمود " « فان خفتم ان لا تعدلوا فواحده »" اگر
بیم دارید که عدالت نکنید ، یعنی اگر بخود اطمینان ندارید که با عدالت‏
رفتار کنید ، پس بیکی اکتفا کنید .
در دنیای قبل از اسلام اصل عدالت بهیچوجه رعایت نمی‏شد ، نه میان خود
زنان و نه میان فرزندان آنها . در مقاله 27 از کریستینسن و دیگران نقل‏
کردیم که در ایران ساسانی رسم تعدد زوجات شایع بود و میان زنان و همچنین‏
میان فرزندان آنها تبعیض قائل می‏شدند یکی یا چند زن ، زنان ممتاز (
پادشاه زن ) خوانده میشدند و از حقوق کامل برخوردار بودند ، سایر زنان‏
بعنوان چاکر زن و غیره خوانده میشدند و مزایای قانونی کمتری داشتند . فرزندان چاکر زن اگر از
جنس ذکور بودند در خانه پدر بفرزندی پذیرفته می‏شدند و اگر دختر بودند به‏
فرزندی پذیرفته نمیشدند .
اسلام همه این رسوم و عادات را منسوخ کرد ، اجازه نداد که برای یک زن‏
یا فرزندان او امتیازات قانونی کمتری قائل گردند .
ویل دورانت در جلد اول تاریخ تمدن ضمن بحث از تعدد زوجات می‏گوید "
بتدریج که ثروت نزدیک فرد بمقدار زیاد جمع میشد و از آن نگرانی پیدا
میکرد که چون ثروتش بقسمتهای زیادی منقسم شود سهم هر یک از فرزندان کم‏
خواهد شد ، این فرد بفکر میافتاد که میان زن اصلی و سوگلی ، و همخوابه‏های‏
خود فرق بگذارد تا میراث تنها نصیب فرزندان زن اصلی شود " .
این جمله میرساند که تبعیض میان زنان و فرزندان آنها در دنیای قدیم‏
امر رائجی بوده است . ولی عجیب اینست که ویل دورانت بعد بسخنان خود
چنین ادامه میدهد :
" تانسل معاصر ، تقریبا زناشوئی در قاره آسیا بدین ترتیب بوده است .
کم کم زن اصلی مقام زن منحصر بفرد را پیدا کرد و زنان دیگر یا محبوبه‏های‏
سری مرد شدند و یا اصلا از میان رفتند " .
ویل دورانت توجه نکرده یا نخواسته توجه کند که چهارده قرن است که در
آسیا در پرتو دین مقدس اسلام رسم تبعیض میان فرزندان منسوخ شده است .
یک زن اصلی و چند محبوبه سری داشتن جزء رسوم اروپائی است نه آسیائی .
این رسم اخیرا از اروپا به آسیا سرایت کرده است . بهر حال اصلاح دومی که اسلام در تعدد زوجات انجام داد این بود که تبعیض‏
را چه در میان زنان و چه در میان فرزندان ملغی ساخت .
از نظر اسلام " سوگلی " بازی بهر صورت و بهر شکلی جایز نیست . علماء
اسلام تقریبا وحدت نظر دارند که تبعیض میان زنان تحت هیچ عنوانی جایز
نیست . فقط بعضی از نحله‏های فقهی اسلامی حق زن را طوری توجیه کرده‏اند که‏
با تبعیض سازگار است . بنظر من نباید تردید کرد که این نظر درست نیست‏
و بر خلاف مفهوم آیه کریمه قرآن است . رسول اکرم صلی الله علیه وآله‏
وسلم جمله‏ای در این باره فرموده است که شیعه و سنی بالاتفاق آن را نقل و
روایت کرده‏اند . فرمود " هر کس دو زن داشته باشد و در میان آنها
بعدالت رفتار نکند ، بیکی از آنها بیشتر از دیگری اظهار تمایل کند ، در
روز قیامت محشور خواهد شد در حالیکه یکطرف بدن خود را بزمین میکشد تا
سرانجام داخل آتش شود " .
عدالت عالیترین فضیلت انسانی است ، شرط عدالت یعنی شرط واجد بودن‏
عالیترین نیروی اخلاقی . با توجه باینکه معمولا احساسات مرد نسبت بهمه‏
زنها یکسان و در یک درجه نیست ، رعایت عدالت و پرهیز از تبعیض میان‏
زنان ، یکی از مشکلترین وظایف بشمار میرود .
همه میدانیم که رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در ده سال آخر عمر
خود یعنی در دوره مدینه که دوره جنگهای اسلامی بود و زنان بی سرپرست در
میان مسلمین زیاد بودند زنان متعدد اختیار کرد . اکثریت زنان پیغمبر
بیوه و بزرگسال بودند و غالبا از شوهران سابق خود فرزندانی داشتند . تنها
دوشیزه‏ای که پیغمبر اکرم با او ازدواج کرد عایشه بود . عایشه بهمین جهت همیشه تفاخر میکرد و
میگفت من تنها زنی هستم که جز پیغمبر شوهر دیگری او را لمس نکرده است‏
.
رسول اکرم منتهای عدالت را درباره همه آنها رعایت میکرد و هیچگونه‏
تبعیضی میان آنها قائل نمیشد . عروه بن زبیر خواهرزاده عایشه است ،
درباره طرز رفتار پیغمبر اکرم با زنان خود از خاله خویش عایشه سؤالاتی‏
کرده است . عایشه گفت : رسم پیغمبر این بود که هیچیک از ما را بر
دیگری ترجیح نمیداد . با همه بعدالت و تساوی کامل رفتار میکرد . کمتر
روزی اتفاق میافتاد که بهمه زنان خود سر نزند و احوالپرسی و تفقد نکند ،
ولی نوبت هر کس بود نسبت به دیگران به احوالپرسی قناعت میکرد و شب‏
را در خانه آنکس بسر میبرد که نوبت او بود . اگر احیانا در وقتی که‏
نوبت زنی بود می‏خواست نزد زن دیگر برود رسما می‏آمد و اجازه میگرفت ،
اگر اجازه داده میشد میرفت و اگر اجازه داده نمیشد نمیرفت . من شخصا
اینطور بودم که هر وقت از من اجازه میخواست نمیدادم .
رسول اکرم حتی در بیماریی که منجر به فوت ایشان شد که توانائی حرکت‏
نداشت عدالت را در کمال دقت اجرا کرد . برای اینکه عدالت و نوبت را
رعایت کرده باشد هر روز بسترش را از اتاقی باتاق دیگر منتقل میکردند ،
تا آنکه یک روز همه را جمع کرد و اجازه خواست در یک اتاق بماند و همه‏
اجازه دادند در خانه عایشه بماند .




      


پیامهای عمومی ارسال شده

+ سلام