وداع حضرت با خیام فرا رسید حضرت سوار بر ذوالجناح رو به لشگر سعد کرد   و آنها را دوباره دعوت نمود جواب حضرت با هلهله دشمن همراه شد ابتدا دشمن بی بروا به ایشان حمله نمود اما نتیجه ای نگرفت حمید بن سلم گوید آنها همانند گله ی گوسفندی که از مقابل گرگی فرار میکنداز مقابل حضرت فرار می نمودند .

ثمر ملعون دستور نظم به سپاه داد و تیر اندازان را به جلو خواند آنقدر تیر بر بدن شریفش زدند ک حضرت از جنگ باز ایستاد سپاه در مقابلش صف کشید شروع به نصیحت و دعوت آنها به حق نمود کسی سنگی را به پیشانی حضرت زد و خون از پیشانی به چشم رسید د حضرت دست بلند کرد تا خون را پاک کند هروله فرصت را غنیمت شمرد و سومین تیر سه شعله اش را بدون درنگ به سوی امام رها کرد تیر سه شعله سینه ی را شکافت امام دست را برد تیر را از بشت سر در اورد شمر به سوارگان و پیاده گان فریاد زد وای بر شما چرا منتظر هستید کار حسین را تمام کنید  زرعه بن شریک با شمشیر به شانه ی چپ حضرت زد امام حسین با شمشیر خود او را از پای در آورد دیگری با شمشیر بر دوش جضرت زد که امام از این ضربه به زمین افتاد حضرت خواست بر خیزد اما نتوانست در این هنگام سنان ابن انس  نیزه به گودی گلوی حضرت فرود آورد و سپس نیزه را بیرون آورد و بر استخوان های سینه اش کوبید آنگاه آن ملعون بلافاصله تیری بر کمان نهاد و گلوی ایشان را هدف گرفت حضرت بر خاست و تیر را از گلویش بیرون آورد و هر دو کف دست را زیر خون گرفت، به سر وصورت  کشید خولی ابن یزید پیش دستی کرد که سر حضرت را ببرد لرزه بر اندامش افتاد.به نقل علامه مجلسی حصن بن نمیر تیری بر دهان آن حضرت زد،وابوایوب غنوی تیری بر حلق شریفشان فرود اورد.[1]

حضرت زینب خود را به برادر رساند کعب نیزه را بالا برد و به سر زینب زد.

(مقتل ابن عربی)حضرت زینب ناله ای زد امام چون صدای زینب را شنید چشم باز کرد،فرمودای خواهر!دست طفل های من را بگیر  داخل خیمه شو تا مرا زیر شمشیر نبینی .[2]

حضرت مهدی صاحب الزمان-عجل الله تعالی فرجه الشریف-در زیارت ناحیه می فرماید: ( تا آنجا که ملائکه آسمان ها ز صبر تو تعجب کردند دشمنان از هر طرف تو را محا صره کردند و با زخم های فراوان تو را از پای اندختند و راه نجات را بر تو بستند و فر صت ندادند که روز را به شب رسانی و برای تو یاوری نمانده بود و تو همه را به حساب خدا نهاده و شکیبا بودی و از زنان حرم و فرزندانت دفاع کردی تا این تو را از اسب سرنگون ساختند و با بدنی سر تا سر جراحت روی زمین افتادی اسب ها تو را لگد گوب می کردند و ستمگران و سر کشان تو را با شمشیر هایشان ضربه میزدند بر پیشانی مبارکت عرق مرگ جاری بود و به راست و چپ گشیده شده انقباض و انبساط می یافتی وتو هنوز گوشه ی چشمی به سوی حرم و خیامت می گرداندی .

 

السلام علی الحسین و اصحاب الحسین (ع) و رحمه الله و برکاه


 



2 بحار الانوار

3 انوار اشهاده/205ف15